خیلی حالیدیم

اه اه بدتر از این نمیشه،تروخدا میبینید همه دیگه دارن بخاری روشن میکنن اونوقت ما زیر کولر داریم غرق میریزیم. یکی نیست به این بابای ما بگه آخه اهواز هم شهر بود تو اومدی و خوانوادت و هم با خودت کشوندی...!
نه،فایده نداره تا خدتون نباشید و نبینید نمیفهمید من چی میگم؟!
امروز هوا آخره شرجی بود (ته چسبناکی بود هوا) خلاصه ما از خونه زدیم بیرون همون اول صبحی زده حال اولی رو خوردیم و به سرویس نرسیدیم!تو اون هوا با تاکسی رفتم مدرسه به علت دیر کردن اسمم برای بار ۸ تم توی دفتر انضباطی نوشته شد. رفتیم سر زنگ ریاضی نشستیم معلم ۲تا مسئله داد من تو ۳۰ ثانیه جوابش رو گفتم (بلند داد زدم)
معلم گفت : عزیزم مگه مرض داری جواب رو بلد میگی آروم میگفتی من هم + برات میگذاشتم هم این که بهت میگفتم آفرین. منم گفتم آقا ما عادتمون هست.
معلمه گفت من از دانش آموز زرنگ پرو خوشم نمیاد
منم گفتم ولی آقا ما شما رو خیلی دوست داریم
گفت پس برو پیشه ناظم و برگرد عزیزم...!
منم رفتم و بعد ۲ دقیقه برگشم در زدم معلم گفت کیه ؟!؟!
منم در رو باز کردم و گفتم : سلام عزیزم عزیزم سلام دوست دارم عاشقتم وسلام
معلم ترکید از خنده بعد بردم بیرون باهام صحبت کرد و گفت : عزیزم میدونم بچه شوخی هستی ولی وقتی دارم درس میدم شوخی نکن
منم گفتم بروی چشم!
زنگ اول که تموم شد تو زنگ تفریح برقا رفت. بعد ما رو یه ۱ ساعت تو گرما نگه داشتن بعد هم مدرسه رو تعطیل کردننمدونین چه حالی داد!!
رفتیم کیان پارس انقد حالیدیم که حد نداشت! حالا هم اومدم و دارم برای شما این رو می نویسم

منتظر پست های بعدیم باشید!
نظرات 1 + ارسال نظر
[ بدون نام ] یکشنبه 19 مهر‌ماه سال 1383 ساعت 04:46 ب.ظ http://partizanha.blogsky.com

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد