یه مشت شر و ور


اَه اَه چه ولنتاین ضد حالی بود ( الحق که لیاقت یهSHiT گفتن رو داشت !)
خودِ روز ولنتاین بد جوری دلم گرفت و از فرداش هم اعصابم به هم ریخت!!!
اصلا من نمی دونم چه دلیلی داره این حرفا رو برای شما ها بزنم؟!
نمی دونم چرا بعضی ها فکر میکنن که اگر بازدیدکننده وبلاگشون کم باشه و یا این که تعداد نظر دهندگان کم باشه باعث سرافکندگیشون میشه!!؟!؟!؟! من که خودم به شخصه خیلی به نظرات احترام میذارم ولی التماس کسی نمیکنم که نظر بده.
دیگه حال و حوصله درس خوندن رو ندارم...احساس میکنم باید آزاد باشم!
قبلا از دخترایی که خودشون رو میگرفتن بدم میومد ولی الان خیلی حال میکنم با تیریپشون!
نمیدونم ما چه هیزم تری به خدافروختیم که هیکل ما رو این طوری کرد که الان از بس چیزی نمیخورم ریزش مو پیدا کردم (‌ ۱۳.۵کیلو گرم هم کم کردم از ۸۳کیلو شدم ۶۹.۵کیلو، ولی سرویس شدم!)
حالا که یه خورده روی کارام زوم میکنم میبینم اصلاً پشت کار ندارم و زود نا امید میشم)
چت هم دیگه داره حالم رو به هم میزنه(!)
نظرات 2 + ارسال نظر
امیر پنج‌شنبه 29 بهمن‌ماه سال 1383 ساعت 03:06 ب.ظ http://invite.blogsky.com

سلام رفیق اگه جی میل نداری زود باش بیا پیش من یه سری بزن فروشگاه دعوت نامه جی میل دارم بدو دیگه زشته یه وبلاگ نویس خوب مثل تو جی میل نداشته باشه در ضمن وبلاگت هم خوندم قشنگ و عالی بود پیشم بیا

ساهیک پنج‌شنبه 29 بهمن‌ماه سال 1383 ساعت 04:12 ب.ظ http://www.tabar.blogsky.com

محسن جان درود.بنظر من بیننده وب مهم نیست خواننده مهمه..نه؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد