کژتابیهایم رو ببین؛
تنها یک دیپلماسی اپیدمیست
برای انکار کردن واقعیّتها.
/دوست داشتن برای به تو گفتن
معنی ندارد، اکنون من خیلی بیشتر
از دوسِت دارم دوسِت دارم...
/عزیزم همهی واژهها زیبا نیستند،
این منم که آنها رو برای تو زیبا میکنم.
/توی این ۱ سال! ۵۴۰ درجه تغییر کردم..
/تو از زن گرفتن من میگی و من از
شوهر کردن تو، ولی نه تو قصد شوهر
کردن داری نه من قصد زن گرفتن.
/از این که دیگه انقدر دستودل باز نیستم
که برای همه دل بسوزونم خوشحالم،
تو چطور عزیزم؟
/بر خلاف سالهای پیش دیگر میتوانم
قدر ِ موقعیّتهام رو بدونم، امّا حالا
موقیعّتهام قدر من رو نمیدونن!
/طرز فکرم نشون میده روزی به همهی
آرزوهام میرسم، و تو اومدی و این طرز
فکرم رو نقض کردی. آرزوی دست نیافتنی
من تویی.
/اطمینان خاطر از این که آرزو به دل میمیرم
روحم رو آزار میده، حالا اجازه دارم به اونی
که میگفت هیچ آرزویی دست نیافتنی
نیست فحش خواهر و مادر بدم؟
/کی منو میشناسه؟ اینو بدونه که چند شب
پیش گریه کردم. خیلی. خوشحالی؟ نه؟
باید امید رو ............
ما بردگان ثانیه های نرفته ایم ! با دست ها بسته به استقبال زندگی نمیشود رفت !
سلام محسن خان ... اگه پست قبلی رو خونده باشی گفتم که دیگه رژیم تعطیله ... واسه همین داشتم خودمو تقویت می کردم ... ( دونقطه دی )
خوشحالم که اومدی ! راسی با اجازت من تو رو میلینکم !
شاد زی مهر افزون
سلام ... نه آپ می کنی نه سر می زنی ... قضیه تنبلیه ؟ یا ...