خیالاتِ خام

نمی‌دونم اسم اینجایی که الان بهش رسیدم چیه، نمی‌دونم اولشم یا آخرش اما می‌دونم قابل تغییر نیست و اجباریه.
قبلاً قکر می‌کردم باید با اجباریا کنار اومد ولی الان می‌بینم نه! میشه قبولش نکرد و نساخت باش.
من چند ماه دیگه که سنم قانونی شد کاملاً واضح می‌گم.. الانم می‌گم و همیشه هم می‌گم؛
م
ی
خ
و
ا
م
ش

 

 

 

 

ولی هیچ‌وقت نمی‌تونم.

نظرات 4 + ارسال نظر
ماندانا پنج‌شنبه 5 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 08:45 ق.ظ http://mskhamosh.persianblog.com

موفق باشی .

نارسیس پنج‌شنبه 5 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 09:50 ق.ظ http://pacific.blogsky.com

:-؟؟

... پنج‌شنبه 5 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 11:18 ق.ظ

... خل شدی پسر نون و آبت زیاد شده ... شعر می نویسی برو حالش راببر که پشیمان می شوی این ها را از من با تجربه عشق د و ل ی بپذیر دوست دارم

aLi Cherkoo دوشنبه 9 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 01:23 ب.ظ http://hacked.persianblog.com

SaLaM MohSeN...MiBinaM Ke BazaM Shoroo Be NeveShtaN KarDi
eyVaLL
HoRoofe GherMeZ HaM KheyLi MaNi Mide
FekR NaKoN MaN NemiFahMaM:D

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد