حرف‌ / بی‌پایان / ما

خدا رو شکر می‌کنی که نمی‌تونیم؟
ولی شک نکن اگر هم در توان بود من نمی‌کردم.. داستان تکراری که شنیدی! من هم مثل تکراری‌ها راضی به عذاب تو نیستم.
من سیاهیه آینده‌ام رو امضا کردم، نگران نباش فقط خودم می‌سوزم و همین که عده‌ای رو گرم کنم برای من کفایت می‌کنه. حتی فکر تو هم کردم قسمتی از خودم رو برای تو گذاشتم تا کم کم بسوزه و تو همیشه گرم بمونی.
وقتی تمام شدم نگران نباش یه نفر اون لحظه حتماْ هست که شب‌ها تو بغلش باشی و گرم شی، هر وقت اراده کنی تو رو تا نهایت گرما و لذت هم خواهد برد، گاهی بی‌اراده هم می‌روی. ولی وقتی در اوج لذتی گاهی به خیالت خواهم اومد، هنوز در بندی و من رو بیرون می‌کنی چون من رو مزاحم حریم خصوصیت می‌شماری. من نیستم ولی تو مجازات شرعی من رو خواهانی. حتم دارم در آینده من رو مزاحم و تباه کننده زندگیت به حساب میاری، نه وجودم تنها تفکرت به من.
ما تاثیر بی‌پایانی بر هم گذاشتیم که زمان بدترش خواهد کرد.

این‌ها رو نشنیده بگیر!
گوش ِ من وقت خواب جستوجوگر ِ نبض ظریف توست.

نظرات 6 + ارسال نظر
دخترک جمعه 11 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 06:30 ق.ظ http://www.girl-blody.blogfa.com

اوخی
بابا چه قدر خوشگل
گفتی غمم دردش گرفت

ندا جمعه 11 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 12:31 ب.ظ http://www.jesmeezende.blogfa.com

کاره خوبی کردی . من هم امضا کردم اما به خاطر خودم

شهلا شنبه 12 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 09:30 ق.ظ http://www.eshghetkojast.blogfa.com

چرا انقدر از خود گذشتگی!

مست دیوانه شنبه 12 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 09:31 ق.ظ http://blackwine.blogfa.com

من می خوام این تاثیر بی پایان تموم بشه دیگه...

به غیر ازتو شنبه 12 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 11:22 ق.ظ

تو توی زندگی تکراری یه مشت اراجیف ...شعر می نویسی و بدتر از آن یه عده آدم تکراری و ...خل نظرات ...شعر تکراریشان را می دهند آخه ... خل تو برو فکر نان کن که شب دازو قلندر بیدار

رونیکا شنبه 12 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 07:02 ب.ظ

امان از دست زمان.........................
تو بلاگرد پینگ کن
لینکت رو تایید کردم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد