آقای جیم دو حالت دارد : خشمگین و بی تفاوت. روزهایی که با خانم واو حرف می زند خشمگین است و در روزهای دیگر بی تفاوت.
خانم واو دو حالت دارد : روزهایی که در انکار است و روزهایی که به خودش می آید. او در روزهایی که به خودش می آید به آقای جیم فُحش می دهد. آقای جیم با خشم نعره می زند و بدنش می لرزد. او درواقعیت به تمام دنیا پرخاش می کند و در خیال خودش خانم واو را به قتل می رساند و سپس بی تفاوت می شود.
خانم واو مرگِ خودش را انکار می کند و همه چیز به وضعیت عادی برمی گردد.
چه مکافاتی دارن این دو!
با کی درگیری داری ؟؟؟ دیگران ؟؟؟ یا خودت ؟؟؟ شاید بیشتر با دومی! حلش کن ... این که نشد زندگی ! این میشه به عبارتی خودکشی . باور نداری به خدت تو آینه نگاه کن ببین زنده ای ؟؟؟ تو هم داری مرگ خودتو انکار می کنی ! نکنه خانم واو ... نه بیشتر شبیه آقای جیمی ! به هر حال ...
مگه مرگ انکار کردنیه :-؟
همه ی زندگی روی نمودار سینوسی در حرکته
خدا درو تخته رو واسه هم جور کرده
pishnehad mikonam vaghti dar hale adi hastan bahm ro beroo nashan!!!!!!!!!
وبلاگ پر باری داری به ما هم سر بزن البته تازه ساخته