Throwing Up Haze

طبیعت شاید ته‌مانده‌های صداقت و انسانیت باشه،
این رو تازه درک کردم که نه تنها هیچوقت طبیعت خودم
رو حفظ نکردم بلکه همیشه به تغییرش کمک کردم.
سمت و سوی سادگی و خود بودن پس‌زمینه‌ی اهدافی
بود با فهم و حس از حقیقتی که با فکر و تحلیل شناخته
شده بود برای من.
این‌که امروز هدف‌هام ارزش خودشون رو از دست دادن
حتمن دلیل‌هایی داره. تا امروز دلیل هر چیزی رو دونستن
برام حیاتی بوده تا با گره دادن حقیقت و واقعیت،

ماهییت و ذات موضوع رو پیدا کنم. وقتی حقایق رو میبینی
و تصمیم گیری‌‌ می‌کنی، جراحت احساس جزء جدا نشدنی
از اون تصمیم میشه. همین زخمی که روی احساسات
به وجود میاد، به نوعی تصمیم‌گیری رو ناخودآگاه متاثر
می‌کنه و این شروعی برای کج شدن راه و شکل گیریِ
اشتباهِ اهداف میشه.


..و این‌ها از تصورات سطحی ماست که نفهمیدیم؛
طبیعت و سادگی، واقعیت و صداقت همیشه در تضاد هستن.



/ برای خفه شدن و دلخوشی‌های لحظه‌ای آ د م نیاز دارم.


/ همین که کسی رو دوست دارم که ایده‌آل‌هایی غیر از من داره
 و هیچ‌وقت در آینده جایی در زندگی من نداره و باز هم به اون
 فکر می‌کنم، خیالم رو راحت می‌کنه که مثل بقیه هستم...

نظرات 2 + ارسال نظر
ارمغان یکشنبه 25 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 01:31 ب.ظ

دلم حرفاتو میخواد

مولود دوشنبه 2 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 01:50 ق.ظ http://2ranam.blogfa.com

ما آدما تو برهه هایی از زمان خودمونو گم میکنیم
باز خوبه تو فهمیدیو داری دنبال خودت میگردی
من یکی که هنوز خودمو پیدا نکردم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد