تجاوز‌های روحی

صدای واضح صداقت رو باور نمی‌کنم، پستی ِ آدما رو درک می‌کنم و تصمیم برای خیانت کردن می‌گیرم. حالا عدالت تا حدی معقول شد. چه کوتاه کفر بودم در انتخاب کفه‌ی ترازو!!
حقم نیست این تجاوز‌های روحی.. که حتی روزمرگی من شده‌اند.

حالا منظور کیلیف برتون رو از آهنگ To live is to die اونم توی
آلبوم And justice for all... می‌فهمم. ۴سال پیش چه ساده
از این آهنگ‌ها می‌گذشتم.

{نفس عمیق}

 Click to see original size



یک سال؟ اوهوم؟

+۱۸

۱۴ اردیبهشت ۱۳۸۶؛
(+) نه ضد حال خوردم(۱۳۸۴)

(+) نه برگ آخری بود(۱۳۸۵)

آمار این‌که چه‌کسایی به یادم بودن
و چه‌کسایی فراموشم کردن برام جالب بود!!!

اولین تولدم بود که بدون استرس و با حال خوب
گذشت.

کادوهای کم امّا دوست‌داشتنی+ یک کادو با‌
ارزش مادی و معنوی بسیــــــار بالا!

... و منی که در هاله‌ی ابهامات اردیبهشت‌ها
رو سپری می‌کنم.

وابسه به لحظه

زندگی وابسته به لحظه، زهرماری‌یست که جاری شدن ندارد. در انتظار لحظه‌ها ثابت می‌مانی با استرس قدم در راه‌روی CCU. تپش قلب و حالت تهوع آن باکی نیست، امّا صبور لحظه‌ها شدن..؟

فرار از لحظه‌ها، عاقبت چیست؟

بازی ناتمام

خودم پا در میونی می‌کنم، البته نه بین دو نفر! تنها بین یک نفر.
بُم‌بست جواب‌های تلقینی به سوال‌های واضح آدم رو به ستوه در‌میاره!
با بقیه رو نمی‌دونم.. اما با من رو، حق نداشتی.

 

بازی با نقطه‌ها رو کنار بذار.

هی تو ...

درست مثل یه آذری با پای خودت رفتی و با پای خودتم برگشتی.

هی من ...

درست مثل یه مردادی این بار خوب ریدم بهت.

*صاحب اینجا با من قهره !یکی بیاد پا در میونی کنه !*

عمق بی‌وفایی

حالا که توی این شرایط هستم، کاری هم از دستم بر نمیاد پس باید سعی کنم نهایت لذت رو ازش ببرم.. درست مثل زنی که می‌گفت:‌وقتی دارن بهت تجاوز می‌کنن و کاری از تو ساخته نیست سعی کن تا می‌تونی لذت ببری.

در عمق بی‌وفایی دست‌وپا میزنم.. ظاهراً که همونم!

انرژی درینک

آخر جشن عروسی، عروس و داماد تا در خونه همراهی می‌شن.
داماد دو روزه نخوابیده و چشم‌های قرمز و خسته‌ای داره.
مادر داماد، داماد رو کنار می‌کشه و قوطی مشکوکی دست داماد می‌ده.
کاشف به عمل آمد نوشابه انرژی‌زا بوده!

 

 

ک.ن: آخه نه‌نه دوماد چشه دیگه؟!!!