فرق ما و دو خط موازی؛
تنها با کج شدن یک خط،
دوخط حتماً به هم میرسن..
ولی ما !
هم من باید کج بشم هم تو
تا شاید بهم برسیم !؟
/فکر کن...
من و تو ، توی بهشت،کنار هم.
تو در شادیِ خوشی ِ بهشت ،
و من در غم ِ آتشهای جهنم!
/۱ ساعت حال میدی، بجاش
۲۳ ساعت حال میگیری!
نکن این کارا رو! نکن.
/پوچ زیستن، مزهی گَس با تو
بودن یعنی لذت تو و عذاب ِ من.
آتیش جهنم رو بخاطرت میخرم
و تو هنوز مالباختهی بهشتی..
/من، افکارم، اما نه اعمالم متمرکز
برای راحتی و رسیدن دوستداشتیهای
توست.
/هیچکس به دوستداشتنیهام اهمیّت
نمیده، الان هیچکسشو فهمیدم (!!!)
/انتظارام بیجاست! فقط خودتی که
تا آخرش با خودتی، پس لازمه که فقط
اعتقاداتِ خودت برات مهم باشه.
/...و من هیچوقت نمیتونم در تعریفِ یک
رویا بین من و تو از واژهی ¤ دست در دست هم¤
استفاده کنم، آخه رویاهای من نزدیک
به واقعییت هستن...
/خط ها گاهی Limited Service هستن و ما
همیشه Limited Liaison .
/خوش به حال تو که با کسی هستی که فقط
تو براش مهمی و بخاطرت پا رو لذتهاش میزاره.
آتیش جهنم رو بخاطرت میخرم
و تو هنوز مالباختهی بهشتی..
/من، افکارم، اما نه اعمالم متمرکز
برای راحتی و رسیدن دوستداشتیهای
توست.
/هیچکس به دوستداشتنیهام اهمیّت
نمیده، الان هیچکسشو فهمیدم (!!!)
/انتظارام بیجاست! فقط خودتی که
تا آخرش با خودتی، پس لازمه که فقط
اعتقاداتِ خودت برات مهم باشه.
/...و من هیچوقت نمیتونم در تعریفِ یک
رویا بین من و تو از واژهی ¤ دست در دست هم¤
استفاده کنم، آخه رویاهای من نزدیک
به واقعییت هستن...
/خط ها گاهی Limited Service هستن و ما
همیشه Limited Liaison .
/خوش به حال تو که با کسی هستی که فقط
تو براش مهمی و بخاطرت پا رو لذتهاش میزاره.
نتها یه چیز به دوست داشتن
معنا میبخشه و اون
بی دلیل بودنشه.
/باهم نیستیم ولی من خودم
هستم، این ظاهر برای توست
باطن همونه.
/کمی ابهام و تشویش برای تو
خوب است،زودتر به رعشه میافتی.
/مجبورم، اگر نگاه دیگران نبود شاید
رازها آشکار میشد و مشکلات حل.
/راست میگفتی، ما هم مثل بقیه
ولی هیچ کس مثل دیگری نیست!
اما اگر منم،باشد تو راست میگفتی.
/راهت را کنار بگیر، نه از من از همه
که شک ندارم تو هم به سرنوشت
اطرافیانت دچار میشوی.
/قلمم رو میشکنم تا دیگه هوس
نکنم از ابهام بیرون بیارمت.
/از همه اینها بگذریم، سوژهی
قلمگیریٍ خوبی برام شدی.
شکوفههای من در همهی
فصلهای زندگیام بهاریاند...
/شکوفههای من یعنی یک شکوفهی
ناز و ظریف و زیبا.
/کودک بودم دستم به شکوفهها
نمیرسید، حالا که برزگ شدم هم (...)
/شکوفهها یاد آور بهار هستند ولی
شکوفههای من یاد آور زندگیام،
حرفهایم،کارهایم و خاطراتم هستند.
/گذشتن رو خوب بلدم ولی در این
شک ندارم که از شکوفههایم
نخواهم گذاشت.
/آرامش بخش ترین قسمت زندگیام
حرف زدن با شکوفههایم هست.
/شکوفههایم یک جشن باشکوه
خواهند داشت، و آن عزای من خواهدشد.