مَسلک ما پوچ گرایی است؛
با اعتقاداتمون سخت میگذرونیم،
با عواطفمون کنار نمیآییم،
به امید آیندهای مبهم.
/روزهای اول وقت کشیدن رُس ِ
عشقمون بود، حالا باید با این
خشتِ سخت بسازیم.
/پنجرهی آرزوهام رو باز میکنم؛
چقدر نفرتها زیباست، چه حسرتهای
دلنشینی.. میبندمش و به ادامهی
راه فکر میکنم، که در راه آرزوها
همه چیز خوش است.
/تو رو اونطور که دوست دارم تصور کردم،
احساس حقیری بهم دست داد.
تو رو اونطور که دوست داری تصور کردم،
دست از خیال پردازی کشیدم.
/اگر روزی یه برگ سفید به عنوان نامه
بهت دادم، نگهش دار، هر از گاهی بهش
نگاه کن تا به نهایت دوستداشتنم پیببری.
/حامییان ما فرشتههایی هستند که بر
شانههایمان نشتهاند، و محبتهایمان را
نوشتهاند.
/بیگدار که به آب میزنم تا مدتها بعد از
اون روحم مجال نفس راحت کشیدن رو
بهم نمیده .
فکر نمی کنم اسم این مسلک را بشه گذاشت پوچ گرایی!!
بابت لینک هم ممنون..