آخر جشن عروسی، عروس و داماد تا در خونه همراهی میشن.داماد دو روزه نخوابیده و چشمهای قرمز و خستهای داره.مادر داماد، داماد رو کنار میکشه و قوطی مشکوکی دست داماد میده.کاشف به عمل آمد نوشابه انرژیزا بوده!
ک.ن: آخه نهنه دوماد چشه دیگه؟!!!
خوب داماد واسه چی دو شب قبلش نخوابیده؟:دییحتمل استرس داشته:))
...خیلی جالب می نویسید؛ مختصر و مفید :)
جلل الخالق !!!چه چیزاگمونم نشونه های آخرالزمونه :D
خب دیگه
خب داماد خسته باید یه شب دیگه هم بیدار می موند دیگه
می خوام نباشه همیچین نیرویی من می خوام نیروی عشقم مجبورش کنه که ....
این ذهنتو باید از این مسائل بکشیم بیرون!!!
ایول چه مادر اپ دیتیاحتمالا جواب پس داده بوده نوشابهه
خب بعدش؟اصل قضیه رو هم تعریف می کردی دیگه
به چه باحال!!!! مجبور بود حالا؟! خدا که شبا و روزای دیگه رو نگرفته بود ازش که!
خوب داماد واسه چی دو شب قبلش نخوابیده؟:دی
یحتمل استرس داشته:))
...خیلی جالب می نویسید؛ مختصر و مفید :)
جلل الخالق !!!
چه چیزا
گمونم نشونه های آخرالزمونه :D
خب دیگه
خب داماد خسته باید یه شب دیگه هم بیدار می موند دیگه
می خوام نباشه همیچین نیرویی
من می خوام نیروی عشقم مجبورش کنه که ....
این ذهنتو باید از این مسائل بکشیم بیرون!!!
ایول چه مادر اپ دیتی
احتمالا جواب پس داده بوده نوشابهه
خب بعدش؟
اصل قضیه رو هم تعریف می کردی دیگه
به چه باحال!!!! مجبور بود حالا؟! خدا که شبا و روزای دیگه رو نگرفته بود ازش که!