بی ارزش‌هایم

با عوض نکردن قالب اینجا فکر
 میکنم بهتون ثابت شده باشه
که وبلاگم از بی ‌ارزش‌ترین‌هام
هست...
و من به بی ارزش‌هایم دل‌میبندم!

 

 

/بعد از ۱۱ سال اومد،
اصلاً باورم نمی‌شد که حتی
زنده باشه...
و منو مثل همون موقع‌ها
از لب بوسید.
/این‌که امتحان فیزیک ترم
رو دارم دو در می‌کنم خیلی
لذت بخش و هوس‌انگیزه:)
/ببینم با این استراتسژیت
به کجا میرسی؟!
هنوزم نمی‌تونم درست ازت
انتقاد کنم...آخه این ورت
با اون ورت خیلی فرق داره!
گفته بودی دو رو ولی دیگه انقدر؟!!

حد

خود بینی هم حدی داره
بزرگ بینی هم حدی داره
و خیلی چیزای دیگه حد دارن
آها ببخشید...عزیزم شما هنوز
«حد و مشتق» رو نخوندین!
ایشالا سال دیگه یاد میگیری...
زمانِ زیادیِ نه؟ خوب به
معلم خصوصیت بگی، یادت میده.

 

 

/خوب، هر کاری که دوست داشتم
تا الان کردم...به جز دو کار؛
یکی رفتن به فضا که هیچ وقت امکانش
نیست برام و یکی خود کشی(البته نه با
۸ تا قرص سرما خوردگی)...اون لحظه‌ی
آخر چه مزه‌ای میده؟
/کم کم دارم به خودم شک می‌کنم(!)
/شبیه آنگولایی‌ها هستی...البته یخورده
رنگ و روت باز تره...

گریـــــــه

از فرق‌های بین دخترها و پسرها
همین بس که آنها ماهیانه دارند و
ما روزانه...

 

 

/گریه خیلی آدم رو خالی می‌کنه
کاشکی یه دختر ۱۷ ساله بودم.
/گفتی «توی تمام دنیا فقط تو رو
می‌خوام» ! خیلی زیاده خواهی
می‌دونستی؟
/داره میره...به شهر دیگه‌ای،خوب
خاطره‌هایی که یه عمر با هم
ساختیم رو همیشه با خودم نگه
می‌دارم...توی عشق واقعی فاصله
صمیمیت رو به بینهایت میرسونه و
آدم رو دیونه می‌کنه!
/دارم کم کم تحول رو احساس می‌کنم
غلط کردم من همون زندگی ِ تکراری‌رو
می‌خوام:(
/یکی خیلی با محبته،یکی خیلی
دوست‌داشتنیه،خیلی خوشکله،
خیلی با گذشته! یه کاری کرده
که احساس می‌کنم همیشه کنارمه
همش انرژی+ میده...من چطوری این
محبتاش‌رو جبران کنم آخه؟!
/و حالا دیگه وقت اون رسیده که زبون
به دهن بگیرم و سکوت کنم.نی‌نی‌ام
آخه!

هوای‌سرد اما بی‌بخار

صبح‌ها هوا سردِ ، ولی
سردیِ هوا منو نمی‌لرزونه
طرز لباس پوشیدن اطرافیانم
و بخاری که از دهنم بیرون میاد
منو می‌لرزونه .

 

 

/این روزا ...درد و دلی ندارم
تنهایی فقط تنهایی می‌خوام.

شب 8v8

امشب، شب یلدا (8v8)
در کنار دبیر خصوصی فیزیک
حتماً خوش خواهد گذشت!
نه؟

 

/امسال هم مثل بقیه سال‌ها جوجه‌هام
رو شمردم...همان یک دونه است!
جای تعجبش این‌جاست که جوجه‌ی ما
تخم هم میزاره. . .
/همه جا رو گشتم...ولی اطلاعاتی
در مورد شب جمعه پیدا نکردم!
می‌خوام ببینم چی باعث شده
که شب جمعه شده؟‌و کار کی بوده؟
/دبیر خصوصی فیزیک و شب یلدا (8v8) !

گذر زمان

گفته بودی به کسی رو نمیدی
گفته بودی با کس دیگه‌ای نیستی
گفته بودی می‌تونیم با هم باشیم
آره حق توست!
چون نگفتی می‌تونیم از با هم بودن
لذت ببریم؛
پس حق با توست///

 

/خیلی سخته آدم از چیزی مطمئن باشه ولی
مدرکی نداشته باشه. . .برای همین مجبوره
بی منطق بازی دربیاره .
/ممکنه خیلی کس ها رو دوست داشته باشم
 ولی خیلی کم پیش میاد از کسی خوشم بیاد!
و ای کاش از هیچ کس خوشم نمیومد .
/ضربه عاطفی خوردن خیلی بچه‌گانست:))
و ضربه خوردن از رو بی عقلی خیلی احمقانه!
/همه چیز رو سپردم به گذر زمان و این یعنی
ضعف عقل که نمی‌تونه یه تصمیم درست
بگیره...
/همه چیز رو میدونم...همه چیزت رو !

بزرگ‌ترین آرزوی من

ازت ناراحت نمی‌شم آخه عقل تو
هنوز جای رشد داره. . .

 

/اشتباه پشت اشتباه !
مجبورم و باز هم
اشتباه پشت اشتباه !
/این کار و کردم تا آخرش هم
می‌ایستم، ولی بی‌شک
برنده منم. . .دلم می‌سوزه
برات عزیزم!خیلی دوست‌داشتی
هستی.
/به‌به...چه روابط صمیمــــــــیی:))
/انکار نمی‌کنم ولی دوست‌داشتنی‌هام
انگشت شمارند !
/الان دیگه هیچ ذوقی برای (نمیگم) نیست
در حدِ یه رفع تکلیف !
/بزرگترین آرزوی من داشتن یه
آرزوی بزرگِ ممکن است.

تولدش مبارک

هنوز به شگرد تاثیر گذاشتن روی
دیگران مسلط نشدم ؛
گاهی وقت‌ها خیلی خوب تاثیر
میذارم و گاهی وقت‌ها اصلاً. . .

 

 

/تولدش مبارک،ولی چرا اینطوری شد؟!
/یه دفتر خاطرات که از صفحه دوم تا آخرش
نوشته:
خیلی وقته که از چشام بی‌تو بارون می‌باره
دل نا امید من تو رو آرزو داره !
/در حین اینکه همه دورتو گرفتن و شلوغه سرت
دوست داری بشینی و زار بزنی که چقدر تنهایی.
/دگرگونی،تحول؟ الان ؟ نه زودِ...
زودِ برای سختی کشیدن.
/دیگه اینجا هم نمی‌تونم راحت حرفمو بزنم
می‌خوام اسم بیارم...که کی باهام چی‌کار کرد؟
از کی کینه دارم؟ و خودم با کی چی‌کار کردم (!!!)