یأس و نا امیدی دو عنصر مهم زندگی؛
همیشه مثل اکسیژن استشمامشون
میکنم و با اون حالت عارفانه و رویایی
به این فکر میکنم که دست آخر تو هم
به جمع فاحشهها میپیوندی.(آره تو خانم ر.ع )
/راویِ زندگیم چند روزه شهوتی
شده...عزیزم نمیشه تو کمکش
کنی؟
/دوست داشتن مهمه ولی
نه به اندازه علاقه،
علاقه داشتن مهمه ولی
نه به اندازه عشق،
عاشق بودن مهمه ولی
نه به اندازه سکس! جداً ؟!
/دیگه بجای اون دو تا گوی فلزی
احساساتِ تو شده بازیچه دستم.
/یه راه حل واسه چیزی که میخواستی؛
اگه روزی ۲ دست، دستی ۱۰تومن رو کار
باشی طی ۱ سال ۷میلیون و ۲۰۰ هزار
کاسبی! همون پولی که گفتی باش
خوشبخت میشیا !
/مجال حرف زدن نمیدم بهت، اینا رو آویزیه
گوشت کن! محسن پَررررررررررررررررررررر.
در پر یا پوچ ِ سرنوشت با آنکه میدانستم
دست راست پر است زود دست چپ رو انتخاب
کردم تا مبادا...
/باورم نمیشه! واقعاً اشتباه بود؟
عزیزم میدونم اشتباه بود، ولی
عادتمه...از کوچیکی اشتباهات رو
میکردم.
/اون دوست داشتن هم بلد نیست،
یه بچهی جهش یافتهس! همین.
/کاشکی یه فشار سنج روحی بود،
تا دمای حرارت قلبم رو بهت نشون
میدادم! (ربط داره حتماً )
/عادت بیشتر از این؟
که تا اسمتو میشنوم ضربان قلبم
رو احساس میکنم!
که وقتی فکر میکنم به روز وداع
از بغض حالت تهوع بهم دست میده!
/میدونی مرگ تدریجی برای من چیه؟
تفکر در مالکیّت تو، یا ساده بگم
تفکر در تو.
/بدین روال... قول میدم از این به بعد
عاشق تمام دست نیافتنیها بشم.
این ظاهر و باطل ِ منه ،
پس شک نکن، راهت رو ادامه نده؛
برگرد.
دور شو، دوسِت دارم...
/قافیهی شعرهام تو بودی ،
و وزنش اشکهای من..
/تو همیشه زیبا و متنوع علاقهات
رو به من نشون میدادی و من ِ
بیاستعداد همیشه میگفتم:
دوسِت دارم.
/قدیس یعنی تو، خوش شانس
یعنی من، خوشبخت یعنی ما ی
بی من !
/آرامش خاطر خیلی شیرینه ،
و این شیرینی که زیر زبونمه رو
مدیون تو هستم گلم... امَا ، امَا
حیف که برای من در زمان محدود
شده!
/در رویاهام، با آن همه رویایی باز هم
وقتی به تو میرسم بهت احترام میذارم.
/...و من به دین BLOssOM گرویده شدم.
فرق ما و دو خط موازی؛
تنها با کج شدن یک خط،
دوخط حتماً به هم میرسن..
ولی ما !
هم من باید کج بشم هم تو
تا شاید بهم برسیم !؟
/فکر کن...
من و تو ، توی بهشت،کنار هم.
تو در شادیِ خوشی ِ بهشت ،
و من در غم ِ آتشهای جهنم!
/۱ ساعت حال میدی، بجاش
۲۳ ساعت حال میگیری!
نکن این کارا رو! نکن.
/پوچ زیستن، مزهی گَس با تو
بودن یعنی لذت تو و عذاب ِ من.
آتیش جهنم رو بخاطرت میخرم
و تو هنوز مالباختهی بهشتی..
/من، افکارم، اما نه اعمالم متمرکز
برای راحتی و رسیدن دوستداشتیهای
توست.
/هیچکس به دوستداشتنیهام اهمیّت
نمیده، الان هیچکسشو فهمیدم (!!!)
/انتظارام بیجاست! فقط خودتی که
تا آخرش با خودتی، پس لازمه که فقط
اعتقاداتِ خودت برات مهم باشه.
/...و من هیچوقت نمیتونم در تعریفِ یک
رویا بین من و تو از واژهی ¤ دست در دست هم¤
استفاده کنم، آخه رویاهای من نزدیک
به واقعییت هستن...
/خط ها گاهی Limited Service هستن و ما
همیشه Limited Liaison .
/خوش به حال تو که با کسی هستی که فقط
تو براش مهمی و بخاطرت پا رو لذتهاش میزاره.
آتیش جهنم رو بخاطرت میخرم
و تو هنوز مالباختهی بهشتی..
/من، افکارم، اما نه اعمالم متمرکز
برای راحتی و رسیدن دوستداشتیهای
توست.
/هیچکس به دوستداشتنیهام اهمیّت
نمیده، الان هیچکسشو فهمیدم (!!!)
/انتظارام بیجاست! فقط خودتی که
تا آخرش با خودتی، پس لازمه که فقط
اعتقاداتِ خودت برات مهم باشه.
/...و من هیچوقت نمیتونم در تعریفِ یک
رویا بین من و تو از واژهی ¤ دست در دست هم¤
استفاده کنم، آخه رویاهای من نزدیک
به واقعییت هستن...
/خط ها گاهی Limited Service هستن و ما
همیشه Limited Liaison .
/خوش به حال تو که با کسی هستی که فقط
تو براش مهمی و بخاطرت پا رو لذتهاش میزاره.
نتها یه چیز به دوست داشتن
معنا میبخشه و اون
بی دلیل بودنشه.
/باهم نیستیم ولی من خودم
هستم، این ظاهر برای توست
باطن همونه.
/کمی ابهام و تشویش برای تو
خوب است،زودتر به رعشه میافتی.
/مجبورم، اگر نگاه دیگران نبود شاید
رازها آشکار میشد و مشکلات حل.
/راست میگفتی، ما هم مثل بقیه
ولی هیچ کس مثل دیگری نیست!
اما اگر منم،باشد تو راست میگفتی.
/راهت را کنار بگیر، نه از من از همه
که شک ندارم تو هم به سرنوشت
اطرافیانت دچار میشوی.
/قلمم رو میشکنم تا دیگه هوس
نکنم از ابهام بیرون بیارمت.
/از همه اینها بگذریم، سوژهی
قلمگیریٍ خوبی برام شدی.
شکوفههای من در همهی
فصلهای زندگیام بهاریاند...
/شکوفههای من یعنی یک شکوفهی
ناز و ظریف و زیبا.
/کودک بودم دستم به شکوفهها
نمیرسید، حالا که برزگ شدم هم (...)
/شکوفهها یاد آور بهار هستند ولی
شکوفههای من یاد آور زندگیام،
حرفهایم،کارهایم و خاطراتم هستند.
/گذشتن رو خوب بلدم ولی در این
شک ندارم که از شکوفههایم
نخواهم گذاشت.
/آرامش بخش ترین قسمت زندگیام
حرف زدن با شکوفههایم هست.
/شکوفههایم یک جشن باشکوه
خواهند داشت، و آن عزای من خواهدشد.