یا عاشق هیشکی نشو ،‌ یا عاشق همه بشو .

یا عاشق هیشکی نشو ،‌ یا عاشق همه بشو .

Sweet & Short: برای اولین بار به خونمون میومد ، با هم روی تخت دراز کشیدیم و مشغول صحبت شدیم . نمیدونم چی شد که هوس بوسه کردم ، اول با موهاش بازی کردم و بعد برای اینکه متوجه بشه گَه گاهی به لباش نگاه می کردم . چهره ی زیبا و خندانی داشت...ناخود آگاه چشمانم به لبانش دوخته شد! دیگه نه به حرفاش گوش میدادم نه به چشاش نگاه می کردم. یه دفعه به خودم اومدم و متوجه شدم که دیگه حرف نمیزنه ، وقتی به چشاش نگاه کردم «موج اشک بود که می درخشید» (ای کاش می دونست که بوسه گناه نیست)

هوا بسی ناجوانمردانه گرم است ،‌به بیرون میروم تا وقتی وارد خونه میشم احساس خوبی بهم دست بده .

اعتراف میکنم خیلی تنهام ، اعتراف میکنم خیلی نامردم ،‌اعتراف میکنم خیلی غیرمنطقی ام ، ولی ازم نخواه اعتراف کنم خیلی خَرَم!

اون که رفته دیگه هیچ وقت نمیاد ، دیگه به چه امیدی شبا بخوابم؟! دیگه به چه امیدی ظهرا بیدارشم؟!‌ دیگه به چه امیدی Try کنم:(

من که تورو دوست دارم! ازمم کشیدی که...می خوای چی کار کنی؟! ترو خدا این قضیه رو تموم کن و دل دردمندی رو شاد کن؛)

At The Weekend

تو رو خدا میای تو اتاقم حواست باشه حوله صورت منو نندازی رو زمین ، آخه انقدر انداختی که دیگه احساس میکنم دارم با موکت صورتم رو خشک میکنم:(
سر کلاس زبان :

معلم : please , make a sentence with WEEKEND
من :  I gonna go to my friend's home at weekend
وقتی اینو گفتم تو دلم نیش خندی زدم و گفتم : by the way i haven't any friends
بعدش هم برای اینکه بر حقیقت پرده بپوشونم با یه Just Kidding سر و تهش رو بهم اوردم.

(+) ازش پرسیدم چرا تخم مرغ مزه مرغ نمیده؟!‌ بهم گفت مگه تو مزه ننتو میدی؟؟ 

(+)گل سرخ خیلی گرون شده، نمیشه دیگه زیاد عاشق شد. دخترای خیلی باریک تو ماشینای خیلی بزرگ مثله ساندویچایی می‌مونن که نونش خیلی زیاده، همونقدر هیجان انگیز و همونقدر بی مزه…

توی تاکسی بودیم با بچه ها ، که یه BMW مامانی از جفتمون رد شد ، راننده گفت شبیه بنز زده ها!!! من گفتم ولی هیچیش شبیه بنز نیستا!!! برای اینکه ضایع نشه یخورده بعد گفت طرح سمند زده! ! ! همون لحظه از فرط خنده ، اشک از چشمانمان جاری شد:) ( البته خداییش خیلی جلو خودمون رو گرفتیم ولی یه دفعه یکی از بچه ها بغض خندش ترکید ما هم همراهیش کردیمD: )

مرور خاطرات : سر کلاس دینی بودیم معلم در حال فرمودن حرف های گران های گران بها بود و من هم داشتم با پویا در مورد یه بنده خدای هرزه ای صحبت میکردیم. معلم دیگر طاقت نیاورد و رفت طرف دفتر خودش که اسمم رو یاداشت کنه ، به دفتر که رسید با لحن تندی گفت : شما اسمت کیه ؟! ( جای شما خالی به اندازه ۱کیلو زعفران خندیدیم )

نکته زندگی (شماره ۲) :
¤ وقتی می خواهیم از هم برای مدت کوتاه یا بلندی جدا شویم ، مرا طوری ببوس که تا بروم و برگردم ارضا باشم و حوس کَسی را نکنم! ¤

جوجه های نوشی هیچ وقت پرپر نمی شوند

حمایت مدنی، حقوقی و عاطفی از نوشی و جوجه‌هایش 
من نوشی رو نمیشناختم تا همین چند روز پیش!! ولی چه بد موقع با این زن پاک آشنا شدم...سکوت های نوشی از هر فریادی بلندتر است...سکوت های نوشی دل هر سنگدلی رو بدرد میاره. خیلی فکر کردم که به نحوی به نوشی کمکی کنم ولی هیچ کمکی از من ساخته نیست!!! من یه مادر نیستم ولی تا حدودی وقتی به حس مادرانه فکر میکنم دلم آتیش میگیره برای نوشیِ عزیز. نوشی از صمیم قلب برایت آرزو موفقیت ، سربلندی و مخصوصاً پیدا کردن جوجه های دوست داشتنیت دارم.

هی تو از اینجا رد میشی گوشاتو تیز نکن ، چشاتو باز نکن ، لباتو جم نکن
هی تو از این جا رد میشی لهجتو چِنج نکن ، فِیستو داون نکن ، روتو باز نکن

طی صحبت هایی که با مدیر برنامه هام داشتم ، قرار بر این شد که تلویزیونی راه اندازی کنیم در جهت سرگرمی و همیاری مردم ، نام تلویزیون نیز Teletan TV است!

آره مثل خر تو گِل گیر کردم ، ۴ گزینه دارم که در صورت انتخای یکی چندین گزین رو از دستت میدم :
۱. اگر گزینه ۱ رو انتخاب کنم دقیقاً ۳ گزینه بعدی رو از دست میدم!(گزینه ۱ عشق و جون و وجود من هست اگر از دستش بدم خیلی برام گرون تمام میشه)
۲.
اگر گزینه ۲ رو انتخاب کنم گزینه ۱ و ۴ رو از دست میدم( این گزینه ۲ رو خیلی دوست دارم ، این میتونه منو همیشه راضی مگه داره)
۳.اگر اینو انتخاب کنم گزینه ۱ رو از دست میدم و مجبورم گزینه ۴ هم کنار بذارم.(خیلی وابستم به این ۳)
۴.در صورت انتخاب این گزینه شماره ۱ از دست میره ، ۳ رو مجبورم میکنه که ازش جدا شم !

گزینه ۴ حذف شد )
گزینه ۱ حذف شد )              دارم آتیش میگیرم...
گزینه ۲ حذف شد )

کمک کنید:(

وقتی میبینم اونایی که دور و ورم هستن و دارن به هدفشون میرسن خیلی خوشحال میشم:)
ولی وقتی به خودم نگاه میکنم که بین اون همه آدم موفق انقدر سر در گم و نا موفق هستم باز هم خوشحال میشم چون میدونم اونا هم از این بابت خوشحالن:(

نکته زندگی
(شماره۱) :
¤ همیشه سعی کن من رو راضی نگه داری حتی اگر خودت ناراضی باشی
¤

As soon as

As soon as I could speak , I was told to listen
As soon as I could play , I was tought to work
As soon as I found a job , I married
As soon as I married , Came the children
  As soon as I Understood them , The left me
As soon as I learnt to live , The life was gone
(لیمویی)as soon as i learnt how 2 be a dead man , the day of judgment came
Lyric : Mohsen Ow



احمق، شب از خواب میپری هوس میکنی یه چیزی بخوری! مجبور نیستی طالبی و یخ میکس کنی که همه رو از خواب بیدار کنی!!؟؟
با پاچه های شلوارم ۴۵ دقیقه ور رفتم تا آخر با هم مساوی شد...زود رفتم طرف (ILI) چون دیر رسیدم تاخیر هام شد ۴تا و ۱ جلسه غیبت حساب شد...وقتی رفتم سر کلاس بشینم شلوارم گرفت به پیچ صندلی و پاره شد!!! ( اعصاب و روانم به هم ریخت )
م.ا: بعد از امتحان زبان،صدای زنگ خودش بود، با خوشحالی جواب دادم :
- : سلام گلم ، خوبی؟ :)
*: سلام،مرسی، چی؟! گلت؟؟؟
- : (تو دلم : اه ، کوفت مرده شورتو ببرن ، جواد خر ) آها ببخشید سلام ، خوبی؟! :-X
.
.
.
*: نگاه کن یه چیزی میگم ولی ناراحت نشو،خواهش میکنم ،باور کن من خیلی دوستت دارم ولی یکی دوستم گفته با پسرای شهرکی دوست نشم آخه...
- : نذاشتم حرفش تموم شه ، قطع نکردم ، خاموش کردم!...
چقدر این ـــــــــ دروغگـــــــــــــــــــو شدنحال آدم رو دیگه بهم میزنن تازه ادای بزرگا هم در میارن
اولین باری که عاشق شدم ۶ سالم بود...عاشق اون دخترِ که توی میو میو عوض میشه شدم:)!

(+)اینکه در ماه چند روزی را نمی توانید با معشوقتان سکس داشته باشید را می توان با معشوقی دیگر جبران کرد/
اما مغز همیشه پریودشان را با چه می خواهید جبران کنید؟
با جلبک های توی حوض؟

(+)چقد دوسم داری؟
قد تموم دروغ هایی که تاحالا گفتم!

تو بی عقل نبودی!

دلم میسوزه واسه مامان و بابام که فکر میکنن یه پسر باهوش و زرنگ دارن...ولی نمی دونن چقدر خنگه!!! ( شاید هم میدونن و برای دلخوشی من اینطوری وانمود می کنن )
دست گذاشتن تو دست یه دختر خوشگل و خوش هیکل و خوش تیپ و بیرون رفتن باهاش مثل بیرون رفتن با یه سگ سفید کوچولوی پشمالو میمونه...( البته منظور بدی نداشتم ، فقط می خواستم بگم زیاد جلب توجه میکنه!!؟؟ )
توی مدرسه ما از ۵۰۰ نفر حداقل ۴۹۰ نفر متخصص زنان داریم.

¤ تو بی عقل نبودی ، ولی وقتی منو انتخاب کردی بی عقل  شدی... ¤

یادمه کوچیک که بودم به سگی که گاهی اوقات از جلوی پنجره اتاقم رو می شد تکه ای استخوان میدادم...در یک روز بهاری که از مهد کودک به طرف خونه میومدم نزدیک خونه ۲ توله سگ به طرف من حمله کردن ، من اشک از چشمام جاری شد...از خدا میخواستم که کسی به یاری من بفرسته ، وقتی به ۴ یا ۵ متری من رسیدند مادرشون پارس کنان از پشت کوچه آمد ، سگی بزرگ و ترسناک ، من نتوانستم جلوی اشک هایم رو بگیرم ، زیر گریه زدم. وقتی سگ نزدیگ توله ها شد متوجه شدم که همان سگی است که گاهی به آن استخوان میدادم...مشغول گریه کردن بودم که مادر سگ ها توله هایش را کنار کشید و راه را برای من باز کرد...وقتی داشت دور میشد نگاهی پر معنا به من کرد که نگاهش میگفت : من قدر تو رو میدونم. در اینجاست که باید گفت :
تویی که نمک خوردی نمکدون شکستی و منی که بشکنه دستم که نمک نداره خاک تو سره جفتمون

چرا نیمتونم...؟

از ۲۵ اسفند تا ۱۹ اوردیبهشت در خواب غفلت بودم...وقتی بیدار شدم دیدم هیچی یادم نمیاد که تو این مدت مدرسه رفته باشم!! الان خیلی احساس بدی دارم!! پس فردا امتحان ریاضی۲ با اجازه هیچی هم بلد نیستم!! امیدوارم فردا یه چیزی ازش بفهمم!!
امتحان عربی و فیزیک نیز ترکوندم و به امید خدا نمرات درخشانی در کارنامه امسالم ولرد خواهد شد!!
الان کسی خونه نیست!! منم الافم و بیکار اصلاً هم ریاضی نمی خونم!! همینه که هست!!

هر چی فکر میکنم مخم نمیتونه قبول کنه که دختر انقدر بی شعور ، پست ، حسود و از خود راضی باشه!!؟؟ ( بلا نسبت )
دیگه نمیدونم این چه جورشه که دخترا به پسرا حسودی میکنن!!؟؟ ( بلا نسبت )


از ۳ چیز حالم به هم میخوره:
۱.حسودی
۲.خسیسی
۳.نفهمی

نمیدونم چرا نیمتونم پست و سنگ دل بشم!!؟؟ چرا !!؟؟ منم میخوام مثل بقیه باشم خوب!!

تولدم بود

م.آ : انقدر به منشیِ دکتر نگاه کردم که خودش صدام زد گفت : بیا اینجا ، وقتی رفتم پیشش بهم گفت : میدونستی من یه پسر هم سن تو دارم؟!
ر.پ : خیلی خری ، حتی شما دوست عزیز.
م.او : Archive Message رو که نگاه کردم دیدم از ۳۲۹ تا باری که با هم چت کردیم ، ۳۲۷ با من PM دادم ، دو بار هم تو که وقتی توجه کردم دیدم اون دو تا هم Send To All بود.
م.او :  خیلی ستمه ساعت ۳شب بخوای بخوابی ببینی یه خرس رو تختت خوابیده.
MultiPly هم اومد،
۱۴ اوردیبشت ، ۴ می تولدم بود،،،زد حال خوردم اساسی!

ناشکری نباشه ها ولی...

مردم به چند دسته تقسیم میشن:
دسته اول: کسایی که(خوش به حالشون)هم چهره زیبا و دل نشینی دارن و هم شانس خیلی زیادی دارن که معمولا انسان های موفقی هستن.
دسته دوم:کسانی که چهره زیبایی ندارن ولی شانس خیلی زیادی دارن که این دسته از مردم هم به دلیل شانسی که دارن دیگه نیازی به چهره زیبا ندارن!و موفق هستن در بیشتر مسائل.
دسته سوم:کسانی که چهره زیبایی دارن ولی شانس زیادی ندارن.خوب این سری از افراد معمولا بدبخت ترین افراد هستن چون خیلی زیاد ازشون سوء استفاده میشه(در تمامی شاخه ها).
دسته چهارم:کسانی که نه صورت زیبایی دارن نه شانسی...این دسته معمولا افسرده میشن! یا حالت افسردگی بهشون دست میده.


/// حالا میخوام بگم من خیلی آدم خوش شانسی هستم چون کمتر کسی ممکنه در دسته چهارم باشه! ///