به تو که گوشش دادی میگم؛
بیتو و باتو همین نیست اسم
این دنیا، حداقل واسه من.
باتو؛ بهشت، بیتو؛ گناه..
/بهشت و جهنم رو همینجا
برای دوستداشنیهاتون بوجود
بیارید، پوچ عقلها به فکر اون دنیا
نباشید!
/از استثناء حالم بهم میخوره،
خوشبه حال اونایی که زندگیشون
عادیه.
/این جملهی «دوسِت دارم» عین
فیلمهای مبتذل هیچوقت تکراری
نمیشه..
/خوشی زود میگذره به جهنم!
این دپرسیها چرا دیر نمیگذره؟!!!
ای لعنت به سرور شرکت!
/آخرین باری که میبینمت بهت میگم؛
فردا، پسفردا،... همدیگه رو میبینیم
ولی آخرین بار خواهد بود.
/چقدر بدبخت شدم که توی رویا اندیشیهام
هم شکست میخورم.
/از همینجا به زن اوّلم میگم، دیگه
مطمئنم چهکسی نیستی! پس بدون
که طلاقت خواهم داد.. البته، بعد از
مدتی:) و این رو با خودم عهد کردم.
/عاشق آرزوهام هستم و میپرستمشون
همهی خوبیها رو آرزو دارم، و عشق
چیزیه که نرسیدن معنادارش میکنه،
دور خوبیها رو خط میکشم.
/حال میکنم یه کار جدید کنم..
ارزش انقدر مایه رو نداره ولی نکنم
تو دلم میمونه.
محض ِ حرمت این دوست داشتن ِ
بی حد و حسابمون .....
«خوب، تو ادامه بده»
/با تمام غرور نداشتهام، ملتمسانه
التماست میکنم رعد دلتنگیمون رو
نشکن!
/از این که تنها یه نفر اون روی پستم
رو دیده خوشحالم، این که اون میدونه
همیشه وفا ندارم. ( سی بیچاره )
/اولین ۱ مهر هست که هیچ احساسی
ندارم، هوس کردم یکیو اُس کنم.. به
امید این که زندگی اُسمون نکنه.
/یه چند دقیقه دیگه به افطار مونده،
سعی میکنم نمازم هم سر وقت
بخونم. کی باور کرد؟ هرکی کرد
خره! :)
/هنوز مبهوتم که قبلهی من کجاست؟
شاید بیشتر از ۲ تا هم باشه.
/صداقتم من رو یاد حسنک راستگو
میندازه.
/نظاره گر تو هستم ، تا +همیشه.
اگر تولید مثل ِ؛
ترجیح میدم اسپرم ماتوزوئیدهام
همیشه اسپرم بمونن...
/بچه که بودم فکر میکردم خیلی
باهوشم، بزرگتر که شدم فهمیدم
یه آدم عادی هستم، الان پی بردم
که خیلـــــــــــــــــــــــــــــی احمقم!
/وقتی لوس میشی یا وقتی گریه
میکنی دیگه کنترل احساساتم
از دستم میره.. بینهایت.
/امروز تقریباً وضعییتم مشخص شد
فکر کنم باید در ِ همه آرزوهام رو
تخته کنم.
/من بچه هستم، چه میفهمم عشق
چیه. حتماً دروغ میگم عاشقتم
دیگه! خُل! برای جَو سازی میگم..
/تو زمستونی هستی که همیشه
در حسرت بهاری! بهاری که اگر هم
روزی برسه تو تموم میشی.
/هرشب یا هر وقت که دلم بخواد
میرم تو بغلش، آرامش میده بهم،
گرمم میکنه، روحم رو تازه میکنه،
همه این کارها رو یه جسم بی روح
انجام میده، تخته خوابم. میفهمی؟
/عین آب راکت هیچوقت تغییر نمیکنی
فقط در جهت گندیدن به خودت زحمت
میدی.
/هیچوقت از کردهی خودم پشیمون
نیستم.. ولی حسرت میخورم که چرا
بیشتر نکردم!
نیروی جاذبه متناسب با عکس
مجذور فاصله و جاذبهی تو
متناسب با مجذور فاصله است.
میبینی؟! تو با همه چیز متفاوتی.
/روی سکه تو، پشت سکه من،
قرعه به نام کیست؟
در هوا میچرخد اما فرودش رو
مرگ ما تعیین میکنه.
/در کهکشان ما ماده تاریکی وجود ندارد
از روشنایی رنج میبریم.
/رومون نمیشه اون حرف رو بزنیم
پشتمون چی میشه؟
/حالهای از ابهام در اطراف سیارهمان
میبینیم، حالهای همیشهگی..
فهمیدی؟ ما مردیم.
/تحریم رابطه شدهایم، نامش جدایی
تدریجیست.
/روزی از دور بی ارتباط عاشقانههایمان
را دوره میکنیم، در سکوت کنار
معشوقهای دیگر.
/بوسهها بیگناهند، وسوسهها رو
خفه کن!
کژتابیهایم رو ببین؛
تنها یک دیپلماسی اپیدمیست
برای انکار کردن واقعیّتها.
/دوست داشتن برای به تو گفتن
معنی ندارد، اکنون من خیلی بیشتر
از دوسِت دارم دوسِت دارم...
/عزیزم همهی واژهها زیبا نیستند،
این منم که آنها رو برای تو زیبا میکنم.
/توی این ۱ سال! ۵۴۰ درجه تغییر کردم..
/تو از زن گرفتن من میگی و من از
شوهر کردن تو، ولی نه تو قصد شوهر
کردن داری نه من قصد زن گرفتن.
/از این که دیگه انقدر دستودل باز نیستم
که برای همه دل بسوزونم خوشحالم،
تو چطور عزیزم؟
/بر خلاف سالهای پیش دیگر میتوانم
قدر ِ موقعیّتهام رو بدونم، امّا حالا
موقیعّتهام قدر من رو نمیدونن!
/طرز فکرم نشون میده روزی به همهی
آرزوهام میرسم، و تو اومدی و این طرز
فکرم رو نقض کردی. آرزوی دست نیافتنی
من تویی.
/اطمینان خاطر از این که آرزو به دل میمیرم
روحم رو آزار میده، حالا اجازه دارم به اونی
که میگفت هیچ آرزویی دست نیافتنی
نیست فحش خواهر و مادر بدم؟
/کی منو میشناسه؟ اینو بدونه که چند شب
پیش گریه کردم. خیلی. خوشحالی؟ نه؟
رویاهایی که میدونم هیچوقت تحقق
نمییابند، اسمشون رو رویا نمیزارم.
به اونها میگم هرزهگردهای زندگی.
/ریشههای فلج احساساتم کمی
شفا پیدا کردن، عاشق هم میشوم.
/تا به حال آب رویش نریختم ولی
شکی نیست او یک حوری است.
/غربتم انقدر لذت بخش هست که
کسی رو بخوام فراموش کنم،
البته نه هر کسی.
/با این فکر آشفتهام بهتر از این
نمیتونم بنویسم.. کمک.
سیاه و سفید نمادی از تضاد هستن،
و من و تو میتونیم اسطورهای از تضاد
باشیم.
/ما گره کور خوردهایم، یا هر دوی ما
پاره میشویم یا همیشه با عذاب
به هم چسبیدهایم.
/شاید هیچ چیز به اندازهی بازی با
لیوان آب بالای سرم منو سرگرم
نکه.
/کاپوت.
/حواشی ِ زندگی تکراریام احساس
تغییراتی لطیف میکنم! لطافتی زبر..
/امید من فقط به شروع دوباره دور از
همهی اطرافیانم در آنسوهاست !!!
/به من گفته شد؛ حسود ، دروغگو!
فقط یه روانپزشک چیره دست توانایی
درست کردن این آدم رو داره، فقط!
/هیچکس نمیدونه باغبان ما فیلسوف
است، فقر باغبانش کرده... توف.
/روز وداعععع!=شروعی دوباره.
/در روزهای نه چندان نزدیک همانند
روزهای نه چندان دور مثل امروز
زندگی تکراری میشود از روزهایی
که هیچوقت به چشم ندیدم. مثل
دیروز.