یک برگِ سفید

مَسلک ما پوچ گرایی است؛
با اعتقاداتمون سخت می‌گذرونیم،
با عواطفمون کنار نمی‌آییم،
به امید آینده‌ای مبهم.

 

 

 

 

 

/روزهای اول وقت کشیدن رُس‌ ِ
عشقمون بود، حالا باید با این
خشتِ سخت بسازیم.
/پنجره‌ی آرزوهام رو باز می‌کنم؛
چقدر نفرت‌ها زیباست، چه حسرت‌های
دلنشینی.. می‌بندمش و به ادامه‌ی
راه فکر می‌کنم، که در راه آرزو‌ها 
همه چیز خوش است.
/تو رو اونطور که دوست دارم تصور کردم،
احساس حقیری بهم دست داد.
تو رو اونطور که دوست داری تصور کردم،
دست از خیال پردازی کشیدم.
/اگر روزی یه برگ سفید به عنوان نامه
بهت دادم، نگه‌ش دار، هر از گاهی بهش
نگاه کن تا به نهایت دوست‌داشتنم پی‌ببری.
/حامی‌یان ما فرشته‌هایی هستند که بر
شانه‌هایمان نشته‌اند، و  محبت‌هایمان را
نوشته‌اند.
/بی‌گدار که به آب میزنم تا مدت‌ها بعد از
اون روحم مجال نفس راحت کشیدن رو
بهم نمیده .

نظرات 1 + ارسال نظر
دنیا سه‌شنبه 18 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 01:52 ق.ظ http://mehrvazh.blogspot.com

فکر نمی کنم اسم این مسلک را بشه گذاشت پوچ گرایی!!

بابت لینک هم ممنون..

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد