سکوت میکنم، تو خوب میشناسیم
سکوتِ من نشونهی رضایتم نیست،
سکوتم رو نمیشکنم.
دربهدر ِ تو میروم تا به غربت برسم.
/دیگه مثل چند سال پیش از کلمهی
کام تصور ِ Com. رو ندارم، کام یادآوره
سیگار و قلیون چاق شده است برام.
/بارون، بدجور عذابم میده. هوس بارون
کردم، هوس تو... فقط هوس.
/طبق آخرین محاسباتم اگر برای هر sms
ماکزیمم ۱۵ ثانیه وقت گذاشه باشم، از
۷ ماه پیش تا الان ۲۵۶.۶۶ ساعت از وقتم
رو برای نوشتم sms خرج کردهام.
/ترسو تر از تو خودتی و پررو تر از من خودم.
/رو سرنوشتم نوشتم تو پستترینی البته
ناراحت نباش این فقط سر ِ نوشتم بود.
/آیندهات رو به رخ من نکش! قل میدم در
آینده طوری گذشتهام رو به رخت بکشم
که آیندهی گذشتهات رو فراموش کنی و
به فکر گذشته آیندهات بیوفتی.
/آئروسل تموم کردم، از سرفه دارم
میمیرم!!! کاشکی یکی خونه بود.
کتابی مینویسم؛
از نسل من، از نسل مای بیمن.
تا در جواب نسل سوخته باشد،
نام کتابم را میگزارم نسل سپوخته.
/راستش رو بخوای هیچ وقت
راستش رو نمیبینی. راستش درد
داره برات، شایدم خیلی بترسی از
راستش، کلاً درست نیست تو این
شرایط راستش رو بخوای.
/در آیندهی تاریک و تلخم، حسرتِ
گذشتهی روشن و شیرینم رو
خواهم خورد! (بهم الهام شد)
/حاصل اون همه حرف از روی
دلسوزی، زخم زبونهایی از
نصیحت شد.
/زین پس دلسوزی را میگذارم
در کناره کوزهای و آبش رو نوشجان
میکنم.
/ریشههای احساس ِ عاشقی ِ در
وجودم رو میفهمم، ریشههایی
خشک و بیمصرف..
/دلم رو دریا زدم، دریا توفانی شد،
نظرم عوض شد. به آتش میزنم تا
آتش گُر بگیره به تمام جونم و عبرتی
شوم برای بیشعورها که آخه احمق
چه رطبی داشت؟ (!!!)
/حنا هایت هم مثل خودت عجیبن...
نه رنگ دارن نه بو.
عشقم رو بهت دیکته میکنم...
با این که به عشق اعتقاد ندارم!
امَا حیف، دیکتهی تو ضعیفه.
/سر به سرم بذار دست به دستم بده
پا به پام بیا ، تو همونی که از دستت
خواهم داد .
/زیاد انتظار ندارم ازت فقط وقتی نیستم
پیشت....هیچی هر کاری دوست داری بکن !
/یادته چه حرفای عاشقاتهای بهم نزدیم؟!
آفرین!!! همه ی حرفای عاشقانه.
/فارغ از هرچی دلخوشی به آیندهام می اندیشم..
/تو رو به اتهام این که هر روز من رو تهدید به جدایی
میکنی به دار خواهند آویخت ،فکرش رو بکن!
اون لحظه من میشم فرشتهی نجات تو.
/اما دوست عزیز ما معمولی خواهیم ماند.. برای
همیشه. به خودمون شکی نداریم! با این حال
کار از محکم کاری عیب نمیکنه ، بزن.
میدونی؛
تند نوشتن رو از فرشتهی روی
شونهی چپم یاد گرفتم و
مگس پروندن رو از فرشتهی روی
شونهی راستم.
/از این که زندگیم شده حفظ ظاهر
متنفرم، کافی ِ یه خرده ازم حرف
بکشی تا باطن پستم رو دریابی.
/من هیچ وقت مزهی ما گفتن رو
نچشیدم! خوش بهحال تو.
/این پژواکِ لحظههای تنهایی ِ منه
که میام از تو مینویسم.
/ریسک!؟ اون هم درباره تو!؟
نمیکنم، زمان میگذرد...
/از جوابهای سردت میتونم
فکرت رو بخونم، تو همونی که
هیچوقت به من فکر نکردی.
/برای ریسدن به تو واکنشهای از
خودم نشون میدم، تو رو آزار میدم
نشانهی خوبی برای علاقه نیست؟!
/تو رو میسپارم به خدا؛
به کسی که شایستهات هست برسی.
شاکی نشو، طالع ما این است پس
تلاشهای من برای رسیدن به خودت
رو ببین!
من بهخاطر تو وقت رو هم میکُشم.
/...و چقدر به تو برای درد دلهام
نیاز دارم. امَا تو یه تعارف هم
نکردی.
/احساساتم حالتی زنجیرهای دارند
و کار تو این شده که دونه دونه این
زنجیرهها رو از هم باز کنی.
/گفتم تصورت رو از من رسم کن،
اما چرا فقط یه علامت سوال کشیدی؟!
/دو چیز رو باید از دست بدم تا فراموشت
کنم، ۱.حس بویایی ۲.حس شنوایی
/تو که اصلاً حرف نمیزنی! نظرت درباره
صحبت با صدای ضبط شدهام چیه؟
/دیگه قابل تحمل نیستم برای خودم،
چرا انقدر بیارادهام!!!
توی اون شب نحس، که شروع ِ
یک اشتباه بزرگه، چیزی بیارزش
با ارزش میشود...
نجابت به رنگ نجاست.
/منم مثل تو، بدتره تو.
ولی ناراختی ِتو بدجور عصبیم
میکنه! کاشکی خر بودیم.
/چیزی نمیگی، ولی یه کلمهای
که میگی تمام رازهاتو فاش میکنه.
/جز ۴تا جمله مجهول گفتن چیزی بلد
نیستم. دیگه چیزی نمیگم. ولی..
/یه قاصدک تو فوت کردم طرف خونتون
بگیرش،ببین چی میگه از من!؟
فقط یه چیزی! قاصدکه کر و لال بود.
/نگاه کن به ساعت پستِ این نوشتم!
دارم از دپرسی بالا میارم.
یأس و نا امیدی دو عنصر مهم زندگی؛
همیشه مثل اکسیژن استشمامشون
میکنم و با اون حالت عارفانه و رویایی
به این فکر میکنم که دست آخر تو هم
به جمع فاحشهها میپیوندی.(آره تو خانم ر.ع )
/راویِ زندگیم چند روزه شهوتی
شده...عزیزم نمیشه تو کمکش
کنی؟
/دوست داشتن مهمه ولی
نه به اندازه علاقه،
علاقه داشتن مهمه ولی
نه به اندازه عشق،
عاشق بودن مهمه ولی
نه به اندازه سکس! جداً ؟!
/دیگه بجای اون دو تا گوی فلزی
احساساتِ تو شده بازیچه دستم.
/یه راه حل واسه چیزی که میخواستی؛
اگه روزی ۲ دست، دستی ۱۰تومن رو کار
باشی طی ۱ سال ۷میلیون و ۲۰۰ هزار
کاسبی! همون پولی که گفتی باش
خوشبخت میشیا !
/مجال حرف زدن نمیدم بهت، اینا رو آویزیه
گوشت کن! محسن پَررررررررررررررررررررر.
در پر یا پوچ ِ سرنوشت با آنکه میدانستم
دست راست پر است زود دست چپ رو انتخاب
کردم تا مبادا...
/باورم نمیشه! واقعاً اشتباه بود؟
عزیزم میدونم اشتباه بود، ولی
عادتمه...از کوچیکی اشتباهات رو
میکردم.
/اون دوست داشتن هم بلد نیست،
یه بچهی جهش یافتهس! همین.
/کاشکی یه فشار سنج روحی بود،
تا دمای حرارت قلبم رو بهت نشون
میدادم! (ربط داره حتماً )
/عادت بیشتر از این؟
که تا اسمتو میشنوم ضربان قلبم
رو احساس میکنم!
که وقتی فکر میکنم به روز وداع
از بغض حالت تهوع بهم دست میده!
/میدونی مرگ تدریجی برای من چیه؟
تفکر در مالکیّت تو، یا ساده بگم
تفکر در تو.
/بدین روال... قول میدم از این به بعد
عاشق تمام دست نیافتنیها بشم.