مساله قیمتش نیست.مساله وقتی که واسه ی انجام دادنش گذاشتم نیست.مساله اعتمادی نیست که خیلی زود دوباره بهت کردم.مساله اینه که من دوباره شکست خوردم.
.
.
.
.
.
یک شکست عشقی جدید با یک آدم نه چندان جدید .خوب .. هنوز امیدمو به آینده از دست ندادم.هنوز خانوادمو دوست دارم.هنوز دوست دارم توجه خیلی ها رو به خودم جلب کنم.هنوز دوست دارم خیلی ها رو ضایع کنم.هنوز لباس خریدنو دوست دارم.هنوز میمیرم واسه فسنجونای خواهرم. و هنوزم که هنوزه من به آینده امیدوارم.
شاید من تا الان به این موضوع توجه نکرده بودم که مساله اون چیزی نیست که اتفاق میافته مساله اون چیزیه که بعدش پیش میاد.بذار یه مثال واست بزنم تا قضیه روشن بشه :
*ببین مساله این نبود که تو منو ول کردی و رفتی مساله این بود که من دوباره تنها شدم.
مساله اون انگشتر خوشگل که واسه دست چپت خریده بودم که توی ولنتاین بهت بدم نبود مساله این بود که الان بد جوری رو دستم باد کرده .
(راستی ! اومدم اینجا که بنویسم دیگه واقعا دارم عوض میشم .ترسم از اینه که اونقدر عوض بشم که اصلا عوضی بشم .)
SO "FUCKED UP" I'M
سلام
فکر کنم مسئله اینه که دیگه اون نیست و رفته...
امیدوارم تمام اینایی که اینجا گفتی درست باشه
آخه یه لحظه یاد گربه و گوشتو - بو - دست - نمی رسه - می ده افتادم مطمئنن من اشتباه فک کردم
نترس تنها نمی شی تو تا زیاده آدم ...
مسئله مهمتر اینه که تو یه تجربه کسب کردی
آه چه غم انگیز
مهم از نظر من تلاش برای ساختن و دوباره پی زدن بین رویا و واقعیته بوده،اون رویای تو بوده که رفته نه واقعیت تو .
حالا که رفته ،دوباره تلاش کن نه برای رویای گذشته
برای داشتن واقعیتی دوباره .
مهم تو بودی عشق من نه قصه دل بستنم.
کسی که عوض میشه تا عاشقی یادش نره هیچگاه عوضی
نمی شه ،میشه یه عاشق دیگه که اینبار راز زندگی رو با همه
زیبایاش تجربه خواهد کرد
متاسفم.بعضی ها ارزش هیچی روندارن.خودتوناراحت نکن!!!