خیره میشی و از ۱۰۰۰ تا کار عقب میوفتی!



گاهی اوقات آدم دوست داره خیره بشه به یه جایی و به اون چیزایی که دوست داره فکر کنه. به اون چیزایی که میدونه بهش نمیرسه ولی باز هم وقت صرف میکنه و به اونها فکر میکنه!
تو فکرش همش دوست داره که یه راهی رو باز کنه تا به اون برسه...ولی راه هایی که انتخاب میکنه هیچ وقت نمیتونه طی کنه! بعضی اوقات هم موقعیت رو خیلی خوب میبینه و باز هم فکر میکنه که بهش میرسه و دست به کارهایی میزنه که دسترسی به اون ها رو سخت تر میکنه.
باز میشینه و خودش رو سرزنش میکنه! و بعد از یه مدت دوباره سعی میکنه که راه هایی جدید و کار آمدتر رو پیدا کنه.
خیلی جالبه بعد از یه  مدت طولانی میبینه که ۱ قدم هم به جلو نرفته ، ولی باز هم خودش رو قانع میکنه و به کارهای بیهوده خودش ادامه میده...
.
.
.
.
یه خورده که به دور برش نگاه میکنه و بقیه رو نگاه میکنه یه فحش پدر مادر دار توی دلش به اون چیزی که دنبالش بود میده و میره دنبال عشق و حال خودش...
اصلا هم فکر این رو نمیکنه که چه موقعیت هایی رو از دست داده

دخترای بدبخت


...:اگر فکر میکنی دختر جالبی نیستم خوب اجباری نیست با هم رابطه داشته باشیم
من:اتفاقاً موضوع اینجاست که دختر جالبی هستی
...:خوب ، پس انقدر نگو برات متاسفم؟!
من:عزیزم من برای خودت میگم ، می خوام مثل بقیه بدبخت نشی!
...:اِ اِ اِ اِ اِ خیلی ممنون از این که برای من متاسفید
من:خواهش میکنم، ولی سعی کن خودت رو درست کنی

                                         :وقطع ارتباط
بخدا دلم میسوزه برای یه عده!!! جون میدونم دارن خودشون رو با دست خودشون بدبخت می کنن. وقتی هم بهشون میگی یه طوری باهات صحبت میکنن که انگار یه چیزی هم بهشون بدهکار هستی! آره میدونم ما دچار فقر فرهنگ هستیم ولی نه دیگه انقدر ها هم فقیر نیستیم لا اقل یه عقل درست داریم. ولی چه فایده بعضی ها آموزش استفاده از اون رو ندیدن،بیچاره ها دلم براشون میسوزه...
ولی آقا به من چه؟!؟!؟! مگه ریش سفید قبیله هستم که بقیه رو اینقدر باید راهنمایی کنم؟!
تجربه نشون داده بهم که فقط برای اون هایی که ارزشش رو دارن باید دل سوزوند!
اصلا بیشتر دخترا همین طورین باید بدبخت بشن تا بفهمن دور و برشون چی میگذره. باید به یه جایی برسن که هیچ راه بازگشتی نداشته باشن...بهتر اصلا من دیوونم که واسه این دخترا دل میسورونم...اصلا میخوام خودم بد بختشون کنم از این به بعد . آره از این به بعد هر کسی رو که احساس کردم ارزش نداره رو بدبخت و بی چارش میکنم تا بیاد جلوم اشک بریزه و گریه کنه!!!

شما هم به حرف من میرسید!

FuCk'en ExamZ


سلام
خوب همونطور که گفتم یه مدت خیلی زیاد نمی تونم آپ کنم ولی دیگه طاقت نیووردم...
امتحاناتم تا ۵ بهمن هستدهنم سرویسه!!! اصلا دیگه حال و حوصله امتحان دادن رو ندارم...بد بختی هندسه،عربی و شیمی هم مونده خوب دیگه مجبوریم فعلاً بی خیال!
خیلی حال میده مدرسه، چون امتحانات هست برای همین هیچ معلمی حق پرسش از بچه ها رو نداره ما هم همش در حال حالیدن هستیم و بس
هنوز ۴۰ شوهر خالم تموم نشده پسر خالم هم با تریلی تصادف کرد و عمرش رو داد به شماخداییش خیلی حالم گرفته شد( بیچاره ۲۶ سال بیشتر نداشت! بچش هم که ۹ ماهش بود هم مرد،زنش هم در صدد مردنه بیچاره)
خودمم چشم کردم!!!! هی گفتم من همیشه زمستون ها سرمای شدید میخورم پس چرا امسال مریض نشدم؟! الان هم سرم و گلوم و بدنم به کل درد میکنه!!!!~ کل آناتومی بدنم به هم ریخته~ (برام دعا کنید زودتر خوب بشم) مردم تا یه تقی به توق میخوره و حال بچشون یه خورده بد میشه تا ۱هفته نمیذارنش بره مدرسه ولی ما که داریم میمیریم باید بریم مدرسه و همه کارایی  که وقتی حالم خوب بود رو انجام بدم!!؟!ای خــــــــدا
همش تو فکر اینم بعد از امتحانات چی کار کنم؟!
دیگه فکر کنم بعد از متحانات بلاگم چون میخوام با چند تا از وبلاگ نویسا تبادل لینک کنم و دیگه به همه جا کامنت بدم

باز هم امتحانات

باز هم امتحانات شروع شد.
باز هم غر غر کردن پدر و مادر شروع شد.
باز هم پی سی جم خواهد شد.
باز هم ... .

با این که فصل امتحانات خیلی اعصاب خردی داره ولی من دوسش دارم،،،نمیدونم چرا؟!
همیشه هم از این فصل امتحانات خیلی خاطره دارم...خاطرات تلخ و شیرین!!! بیشترین خاطرات هم که تو ذهن آدم جا میگیره توی همین فصل امتحانات هست.
منم برای ۱ ماه فکر میکنم که دیگه پا به نت نذارم (البته شـــــــــــــــــــــــاید)
پس یه خداحافظیه چوچولو فعلاً
از تمام دوستان که نظر میدن خیلی معذرت می خوام چون وقت نمی کنم اصلا پا نت بشینم، به زودی جبران میکنم

یه احساس بد

HOLL001030 - Man Standing on Path
یه مدت هست که یه احساس خیلی بدی بهم دست داده.

احساس
می کنم که وقتی من یکی رو دوست دارم و ازش خوشم میاد ، اون برعکسه من هست و من رو دوست نداره و ازم تنفر داره...!

احساس
می کنم هر کسی که جلوم و تو روم داره ازم تعریف می کنه یا اینکه باهام خوبه و بهم محل میذاره ، همش بخاطر اینه که ازم بدش میاد و می خواد وانمود کنه که باهام خوبه!!

احساس
می کنم که نسبت به همه حقیرترم و همه از من بدشون میاد و پشت سرم من رو مسخره می کنن!

احساس
می کنم که برای مامان و بابام اضافی هستم و اونها به زور دارن من رو تحمل میکنن!!

در کل : احساس میکنم که اگر زودتر این دنیا رو ترک کنم هم به نفع خودم هست هم اطرافیان...

میهن بلاگ ، پارسی بلاگ ، ایران بلاگ و بلاگفا هیچ کدوم به گرد پای بلاگ اسکای هم نمیرسن

یک ساله شدیم


باورم نمیشه یک سال از عمر با ارزشم رو با اینجا گذروندم!!
توی این یک سال:
 خیلی سختی کشیدم
 خیلی عذاب کشیدم
 خیلی از شبا پنهان از چشم اطرافیان گریه کردم
 خیلی کنایه شنیدم
خیلی دلم شکست
خیلی دروغ شنیدم
خیلی ...! و خیلی کم شادی کردم ، خیلی کم خندیدم و خیلی کم محبت دیدم...
ولی باز هم خدا رو شکر میکنم که لااقل این یک سال با هرچه قدر سختی و عذاب گذشت و خدا رو شکر اتفاق ناگواری نیفتاد.
نمی دونم چرا همه به ظاهر آدم نگاه می کنن و در مورد او تصمیم میگیرن؟!
اگر من همیشه خنده رو هستم و سعی میکنم بقیه رو یه کم بخندونم دلیل بر این نیست که خیلی داره بهم خوش میگذره...!!!!

خیلی دلم گرفته ، دارم میترکم نمی دونم چرا ؟!
دوست دارم بقضم رو بترکونم و بزنم زیر گریه ولی یه حسی همچین اجازه ای رو بهم نمیده.

جستوجوی عشق



به نظر شما کجا آدم میتونه به جستوجوی عشق بپردازه؟!
من فکر میکنم آدم باید توی خودش همه چیز رو پیدا کنه ، مخصوصا عشق رو...عشق رو هیچ جای دیگه ای نمی تونی پیدا کنی ، نه تو خیابون نه توی عقل و تفکر دیگران!
به جای اینکه اینقدر به این و اون توی خیابون نگاه کنی ، یه مدت به خودت نگاه کن و ببین کی هستی؟! هدفت چیه و به چه امیدی زنده هستی؟! به جای این که آمار این و اون رو در بیاری آمار خودت رو پیدا کن ببین با کیا داری میگردی و کجاها میری...!
به نظر من آدم اگر یه خرده بیشتر به خودش نگاه کنه و خودش رو بفهمه میتونه به خیلی از چیزهایی که آرزوشون رو داشته برسه...! مثلا میتونه یه خرده بیشتر خوشبختی رو توی زندگیش احساس کنه.(میدونی چرا گفتم یه خرده؟! --پایین رو بخون--)
 هیچ آدمی نیست که تو زندگیش به درجه آخره خوشبختی برسه که این هم دلیل داره، دلیلش اینه که انسان ها همه «طمع» دارن و این هست که هیچ وقت از زنگشیون به طور کامل راضی نمیشن.
خوب از موضوع پرت شدیم!!! لازم بود که یه خورده هم در این مورد بگم آخه!!
خلاصه گفته باشم که برای پیدا کردن عشق و بدست اوردن خوشبختی خودتون باید به خودتون بیاید و دست از گوش دادن حرفای اطرافیان بردارید...!

توجه : هیچ تا حالا عشق رو از سایت های دوست یابی و گوگل و یاهو پیدا نکرده بخدا.

تنهایی



تنهایی خیلی درد بدیه ! آدم رو عذاب میده و میسوزونه.
مخصوصا وقتی ظاهرا سرت شلوغ باشه ولی اگر یه خورده عمیق نگاه کنی میبینی که خیلی تنها هستی...! میبینی که همه ظاهرا همراز و همدمت هستن ولی از پشت بهت خنجر میزنن.بعضی ها متوجه این میشن ولی ازش فرار میکنن و خودشون رو به بی خیالی میزنن(خوش به حالشون) ولی معضی ها هستن که نمی تونن این رو تحمل کنن و دربارش فکر میکنن و خوشون رو سرزنش میکنن.
آره منم میگم خوش به حال اونایی که میتونن بی خیال بشن و از این موضوع به این مهمی به راحتی بگذرن

حالا به نظر شما اونایی که نمی تونن باید چی کار کنن؟!
باید آتیش بگیرن و عذاب بکشن؟
باید حسرت بقیه رو بخورن؟
باید...؟!

حتماً میگید باید کسی رو پیدا کنه که اون رو از تنهایی در بیاره آره؟!
درسته ولی کی رو پیدا کنه که به این چیزها فکر کرده باشه؟ کی رو پیدا کنه که جنسش خراب نباشه و یه دوست خوب و یه همدم واقعی باشه؟
همش سوال شد...! آره زندگی همش پر از سوالاتیه که آدم نمی دونه از کی بپرسه؟! اگر هم کسی جواب بده با توجه به ذهنیات خودش جواب میده ولی جواب ما رو که دنبالش هستیم رو نمیده!!!!
آخه چرا بعضی از ما نمیتونیم بی خیال بشیم و راحت زندگیمون رو بکنیم؟!