-
تو و سرنوشت
یکشنبه 11 شهریورماه سال 1386 21:27
بوی عطر تو، بوی عطر من توی ماشینی پارک شده یهجای خلوت دست سردت توی دستم و نگاهها. این روزا تنها استرس این خاطرات مونده. /خلاف تو و افکارت عمل کردن، الان لذتبخشه. /دلشکستگی و تنهایی دیگه تکراری شدن برام،ولی هنوز کافیلَتههای استارباکس رو دوست دارم. /چقدر خوبه بعضیها نوستالوژیک نیستن! /ناباوریهات و خاطراتت میگن...
-
وضعیت عادی
یکشنبه 4 شهریورماه سال 1386 12:00
آقای جیم دو حالت دارد : خشمگین و بی تفاوت. روزهایی که با خانم واو حرف می زند خشمگین است و در روزهای دیگر بی تفاوت. خانم واو دو حالت دارد : روزهایی که در انکار است و روزهایی که به خودش می آید. او در روزهایی که به خودش می آید به آقای جیم فُحش می دهد. آقای جیم با خشم نعره می زند و بدنش می لرزد. او درواقعیت به تمام دنیا...
-
دست بندی از جنس ِ تو
سهشنبه 30 مردادماه سال 1386 14:49
گاهی تنهایی رو دوست دارم مثل اون شب که توی خونمون باهم تنها بودیم.. یادته؟ /تشنج رو با روحم حس میکنم و تو همیشه از جدایی بگو شاید یه روزی راحت شدی . /دست به کمر میشم و از بد اخلاقیت گِله میکنم. /طراوت و شادیه خودم یعنی بعد از حموم با اون صابونه خنک، تا چند دقیقه «دل» رو فراموش میکنم. /هوس کردم عکست رو بذارم...
-
درخشش ِ پستیها
شنبه 20 مردادماه سال 1386 11:23
لبهای خشکی که بوسه نمیخواستند عشق پاکی شد که شک نمیخواست امّا.. میخواستند! /راه رو هنوز ادامه میدم،بدون تو شاید کسی پیدا شد و گذراندم به یاد تو. /روحی که با محیطش سازگار نیست تنها راه سر بهراه کردنش، به راه خلافِ خوبیها بردنشه. /روشنیها رو باید تاریک دید تا در تاریکیها نیز مثل روشنیها عمل کرد. /این تکرار...
-
Unending Format
چهارشنبه 3 مردادماه سال 1386 12:53
یادم نیست چی گفت، اما یادمه چطوری گفت در کل شاید توهمی از سکوت بود. /یه نظر، من رو به اینطور نوشتن سوق داد. /از دست در دست هم نبودن گفته بودم اما بودنش بد آدم رو هوایی میکنه. /یاذمه نگاههاش رو، لبخندهاش رو حتی پلک زدنهاش رو پس انتظار نداشته باشید چیزی از حرفاش یادم مونده باشه. /اکثر دخترا حکم کف دست رو برام دارن!!...
-
هایلایت
چهارشنبه 27 تیرماه سال 1386 18:33
خیلی احساس ضعیفی میکنه این روزا، خودش رو تنها میبینه و آرزو میکنه که کاش یکی همیشه همراه بود باهاش. دورش هم که نگاه میکنه همه دو نفره هستن، جنسیت هم مهم نیست فقط همدمن. اخلاقش خیلی عوض شده دیگه نمیتونه با کسی صمیمی بشه یا همیشه باهاش باشه، احساس میکنه طرفش مزاحمه و نمیتونه تحملش کنه. اون حسی که حالش رو از آدمای...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 20 تیرماه سال 1386 20:42
خانومها و آقایان توجه کنید: I'm Fuckin Broke !
-
نزدیکی
دوشنبه 18 تیرماه سال 1386 15:44
لبخندی به گذشتهاش زد و رو به آینده با بغض راه افتاد رستگاری اول زندگیاش بود، که غصه نداشت تردید به راهی نرفته بس بود برای دلگیریاش اما کلید مشکلاتش یک نزدیکی بود..
-
نهایت خوشحالی
شنبه 9 تیرماه سال 1386 21:11
از خوشحالی ناراحت شدن، تا حدی که چشمهات داغ ِ گریه بشن تجربه کردم. دارم نهایت لذت رو میبرم از این لحظهها. شیرینیه این لحظهها برای همه آرزو میکنم!!! عزیزم! راه دور ِ پس با حرفهای نوشته شده بساز. میدونی که اگه بودم... تو میدونی.
-
I hate NANCY AJRAM
چهارشنبه 30 خردادماه سال 1386 15:27
یکی دیگر از تاثیرات فیلم سیصد : www.nancyajram.com عمیقا متاسفم!
-
فساد
سهشنبه 29 خردادماه سال 1386 18:20
هنوز هم مثل دوران کودکی از هر چیز جدا از تعریف بخصوص خودش، یه تعریف برای خودم دارم. تا حدودی توی اون دوران هم به راحتی همه چیز رو قبول نمیکردم و فکر میکردم در موردش، هیچوقت هم نتیجههام رو به کسی نمیگفتم میترسیدم بخندن بهم. ولی به نتیجهام اعتقاد داشتم. حالا که به خیلی چیزا فکر میکنم و به خیلیها میگم کسی نقضش...
-
با عرض سلام
یکشنبه 27 خردادماه سال 1386 11:50
جناب آقای بمبر دات بلاگ اسکای دات کام :سلام میدانم که این نامه باید میلیونها مایل طی کند تا پیش شما برسد اما چه کنم که از شما درخواستی دارم. اینجانب بنده ی حقیر یک وبلاگ نویس حقوق نگیر و افتخاری بیش نیستم اما احساس میکنم که ارزش نوشته هایم مانند زندگی که در پیش دارم پایین نیستند و فکر میکنم که بهتر است شما آدرس این...
-
یادم هست
پنجشنبه 17 خردادماه سال 1386 15:14
یادم هست سالها بود که من بودم و دنیای من بود و هیچ چیز دیگری نبود و من همه چیز را می دانستم. می دانستم که پیشرفت را دوست دارم، و راه رفتن را آفریدم. می دانستم که تنها هستم، و تو را آفریدم. می دانستم که دوستت دارم، و عشق را آفریدم. می دانستم که می خواهم خوشحالت کنم، و دنیا را برایت آفریدم. می دانستم که مرا دوست داری، و...
-
تَوَهُم
جمعه 11 خردادماه سال 1386 21:44
اون تاریکی ِ سنگین شب و سیاهی ِ غلیظش که الهامبخش پنهان بودن همهچیز هست دلیل خوبی برای اوج نیاز به تو در اون لحظاته. باور کن اینجا انقدر دختر دورم ریخته که وقتِ فکر کردن به چیزهای مهمرو ندارم، چه برسه به تو! و خیلی راحت هرشب یکی جای تو میخوابه. هرشب، مَست، بیمشاجره، فارغم. - : دوستان یه پیک دیگه به سلامتی! +:...
-
روند نزولی
دوشنبه 7 خردادماه سال 1386 12:20
نقطههای اشتراکمون که چند سالیه ناپدید ماندن، اما نقطههای اشتباه روز به روز زیاد شدن. میدونی، خیلی زیاد شدن! انقدر که جای خالی باقی نگذاشتن. نقطهها شکلهای مختلفی گرفتن مثل: دروغ، خیانت، سو استفاده، بیاعتمادی و از این قبیل. اشک، قرص اعصاب و خیال خودکشی هم خرج این نقطهها شد. و این روند نزولی رو به پایان.. میدونی،...
-
Forgotten
شنبه 5 خردادماه سال 1386 11:14
اسم سیگار اورردی.. یاده وینستون افتادم..یاد تابستون افتادم..یاد سیگار + گریه تو خیابونای شهرمون افتادم.. یاد تموم اون عصرها و شبهای گه افتادم.. خیلی وقت بود که فراموششون کرده بودم. من با تو یه خاطره ی مشترک دارم. آره اون وقتایی رو میگم که تا صبح با هم حرف میزدیم. یادته؟ با هم راجع به یه موضوع حرف میزدیم اما نه حواسه...
-
جامعهی با حجاب
چهارشنبه 2 خردادماه سال 1386 15:13
لغرش لبهایمان رویهم یادته؟ دستهای من رو بیادب میگفتی اما اندکی بعد هم، با خنده دستهای خودت رو بیحیا مینامیدی آخر گوشهای خسته بهم خیره میشدیم. چیزی که مرا جذب کرد، داشتن حجاب تو در تمام آن لحظات بود.. این چیزیست که جامعه خواستارش است! الگو شو عزیزم.
-
پیچ ٍ آخر
جمعه 28 اردیبهشتماه سال 1386 20:17
نه اینکه آشنا نبود! نه! فقط تازه تفاوت بین گریههای دلتنگیش و ناراحتیش رو فهمیدم که جوهر رابطه تمام شد. این روزها تنهایی من با ته سیگارها و صدای ماشینها پر شده.. احساس مردهای ۴۰ ساله رو دارم. توجه دوست عزیز : شخصی با نام .... در کامنتدونی نظر داده. باید عرض کنم دوست عزیز جناب ح. شما درست با مقولهی اینترنت آشنا...
-
تجاوزهای روحی
دوشنبه 24 اردیبهشتماه سال 1386 14:36
صدای واضح صداقت رو باور نمیکنم، پستی ِ آدما رو درک میکنم و تصمیم برای خیانت کردن میگیرم. حالا عدالت تا حدی معقول شد. چه کوتاه کفر بودم در انتخاب کفهی ترازو!! حقم نیست این تجاوزهای روحی.. که حتی روزمرگی من شدهاند. حالا منظور کیلیف برتون رو از آهنگ To live is to die اونم توی آلبوم And justice for all... میفهمم....
-
{نفس عمیق}
چهارشنبه 19 اردیبهشتماه سال 1386 16:57
Click to see original size یک سال؟ اوهوم؟
-
+۱۸
سهشنبه 18 اردیبهشتماه سال 1386 09:46
۱۴ اردیبهشت ۱۳۸۶؛ (+) نه ضد حال خوردم(۱۳۸۴) (+) نه برگ آخری بود(۱۳۸۵) آمار اینکه چهکسایی به یادم بودن و چهکسایی فراموشم کردن برام جالب بود!!! اولین تولدم بود که بدون استرس و با حال خوب گذشت. کادوهای کم امّا دوستداشتنی+ یک کادو با ارزش مادی و معنوی بسیــــــار بالا! ... و منی که در هالهی ابهامات اردیبهشتها رو...
-
وابسه به لحظه
شنبه 8 اردیبهشتماه سال 1386 23:06
زندگی وابسته به لحظه، زهرمارییست که جاری شدن ندارد. در انتظار لحظهها ثابت میمانی با استرس قدم در راهروی CCU. تپش قلب و حالت تهوع آن باکی نیست، امّا صبور لحظهها شدن..؟ فرار از لحظهها، عاقبت چیست؟
-
بازی ناتمام
سهشنبه 4 اردیبهشتماه سال 1386 17:02
خودم پا در میونی میکنم، البته نه بین دو نفر! تنها بین یک نفر. بُمبست جوابهای تلقینی به سوالهای واضح آدم رو به ستوه درمیاره! با بقیه رو نمیدونم.. اما با من رو، حق نداشتی. بازی با نقطهها رو کنار بذار.
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 3 اردیبهشتماه سال 1386 13:52
هی تو ... درست مثل یه آذری با پای خودت رفتی و با پای خودتم برگشتی. هی من ... درست مثل یه مردادی این بار خوب ریدم بهت. *صاحب اینجا با من قهره !یکی بیاد پا در میونی کنه !*
-
عمق بیوفایی
شنبه 1 اردیبهشتماه سال 1386 12:46
حالا که توی این شرایط هستم، کاری هم از دستم بر نمیاد پس باید سعی کنم نهایت لذت رو ازش ببرم.. درست مثل زنی که میگفت:وقتی دارن بهت تجاوز میکنن و کاری از تو ساخته نیست سعی کن تا میتونی لذت ببری. در عمق بیوفایی دستوپا میزنم.. ظاهراً که همونم!
-
انرژی درینک
دوشنبه 27 فروردینماه سال 1386 17:51
آخر جشن عروسی، عروس و داماد تا در خونه همراهی میشن. داماد دو روزه نخوابیده و چشمهای قرمز و خستهای داره. مادر داماد، داماد رو کنار میکشه و قوطی مشکوکی دست داماد میده. کاشف به عمل آمد نوشابه انرژیزا بوده! ک.ن: آخه نهنه دوماد چشه دیگه؟!!!
-
تنهایی خداست
شنبه 25 فروردینماه سال 1386 12:27
پشتبند تنها اگر پرست هم باشه درست مطابق میشه بر قلب من. خیلی به تنهاییهام احترام میذارم، چون مثل بعضیها تنهایی از بند عقل خارجم نمیکنه. تا حالا فقط با تنهاییهام تونستم کنار بیام و درکشون کنم، میدونم اگر همه ازم دور بشن اون کنارمه برای همین میپرستمش. این تنهایی خدای منه یا خدای من تنهاییه..
-
درون مایه!
چهارشنبه 22 فروردینماه سال 1386 20:18
بستگیها رو فراموش میکنم. درها رو میبندم و روی تخت دراز میکشم، افکار خیانت رو به بستگیها میبندم تا شجاعت فراخوان مهمان هرزهی دیگری رو پیدا کنم. همه چیز ساده شد حالا بدون احساس گناه درها رو باز میکنم، بستگیها رو به یاد میآورم و هنوز هم دوستش دارم.
-
مــوفّــقیّـت
یکشنبه 19 فروردینماه سال 1386 10:33
پشت هر مرد موفّق حداقل ۳-۴تا زن سکسی ِمامان وجود داره. خوب شد، هدفم از موفّقیّت رو یافتم. پیش به سوی موفّقیّت!!! گ.ن: از اون پستاست که ۱ساعت حرف واسه تحلیلش دارما..
-
گوش نکرد
پنجشنبه 16 فروردینماه سال 1386 22:27
وقتی اون هم به حرفای دلت گوش نکنه.. همین، خیلی دلت میگیره!